بخش سخنان حكمت آموز

1- كشوري كه دموكراسي واقعي ندارداز نظر اقتدار در مرتبه پاييني قراردارد

در اين گونه كشورها مردم از نظر سياسي معمولا به دو دسته تقسيم شده اند كه فاصله آنها زياد است وگاهي زاويه جهت گيري سياسي آنها چنان زياد است كه نه 20 درجه ونه 30 درجه بلكه به نود درجه مي رسد بنابراين گروه ها تاب تحمل همديگر را ندارند به هم مثل يه دشمن نگاه مي كنند در اين گونه كشورها مردم اطمينان ندارند كه حاصل راي ونظر آنها برمسند قدرت است بدين وسيله هميشه بر دوگروه تقسيم مي شوند كه باهم درجنگ هستند واز آنجايي كه قدرت كشور در اتحاد مردم ومقبوليت مردم است .اقتدار كشور پايين مي آيد (مانند سوريه)

2- كشوري كه دموكراسي واقعي ندارد اقتصاد ضعيفي دارد

 بيشتر پيشرفتهاي اقتصادي يك كشور از طريق جذب سرمايه هاي خارجي و روابط  تجاري با كشورهاي خارجي است لذا در مواقعي كه روابط خارجي ضعيف مي شود شركتها وسرمايه گذاران خارجي رغبت چنداني براي سرمايه گذاري نشان نمي دهند ونيز از آنجايي كه كشورهاي غير دموكراتيك ثبات چنداني ندارند وسرمايه گذار هم اولين چيزي كه به او اطمينان مي دهد ثبات طولاني است بنابراين جذب سرمايه ضعيف شده ودر كل پيشرفت كند مي شود(مثل كره شمالي)

3- كشوري كه دموكراسي واقعي ندارد روابط سياسي خارجي ضعيفي دارد

در مردم سالاري واقعي اشتباهات واهمال كاري مسئولان در تاريخ كشوري به مقدار قابل توجهي  توجيه مي شود به اين صورت كه اگر سيستم مردم سالاري باشدخطا و تجاوزو اهمال كاريهايي كه كشور در گذشته انجام داده است در سالهاي آينده توجيه مي شود وادعا مي كند چون سيستم مردمي است طبق آن مردم نماينده ديگري آورده اند وخطاي نماينده گذشته ربطي به نماينده امروز ندارد واگر رئيس جمهوري در گذشته اشتباه كرده مردم كس ديگري را تعيين كردنند وحتي رئيس فعلي رئيس گذشته را به شدت محكوم مي كند بنابراين روابط خارجي كشور به دليل سوء سابقه دست خوش تغيير نمي شود اما در كشور مستبد از آنجايي كه يك نوع تفكر ونظام غير مردمي بر سر كاراست مردم نمي توانند تغييري در سيستم داشته باشند اهمال كاري گذشته سيستم را به رئيس وقت ربط مي دهند وروابط خارجي تيره مي شود

لطفا در مورد اين نوشته من نظرات خود را بنويسيد